خلاصه رمان
- مادربزرگم یک بار بهم گفت زن توی خونه ی زندگی مثل آجرهای دیوار میمونه . کدوم خونه رو دیدی که سقفش بدون دیوار بتونه سقف باشه و نریزه؟ این وظیفه ی زنه که درایت به خرج بده ، اگه بخواد مثل آجر کوره ندیده از خودش خامی نشون بده که زود اون خونه و زندگی از هم میپاشه . گوشت با منه آتیه؟ یا چشمت پی شیطنته؟ آجر دیوارای خونه اگه سست بود، اگه چفت و بستش خوب نبود، اگه لغزید هزاری هم که بخوای ترمیمش کنی اون خونه دیگه خونه نیست…
اطلاعات رمان
- نام رمان : آجر لق
- نویسنده : هدی بهرامی نیا کاربر سایت رومیکس
- تعداد صفحات : ۲۱۱
- قسمتی از متن رمان : نیم رخ به آینه ایستادم.تونیک بنفش و مشکی تا روی ران هایم بلندی داشت. پهلوهایم پر تر شده بود. هم خودم تغییر سایزم را حس کرده بودم هم همسایه مامان اینا که در کوچه مرا دیده بود گوشزد کرده بود…که خوش آب و رنگ تر از قبل شده ام. به قول خودش یک پرده گوشت گرفتم و آبی زیر پوستم رفته. دست کشیدم روی جلوی شکمم…هنوز خیلی پیدا نبود…شاید اکثریت می گفتند اضافه وزن است ولی همان خانم همسایه از چشم هایم فهمیده بود. باز هم به قول خودش از برق چشمهایم…
لینک دانلود
دانلود رمان با لینک مستقیم فرمت رمان : PDF
برای ارسال رمان های خودتون به سایت با ایدی تلگرام sromexs در ارتباط باشین
توجه
این رمان های برای افراد بزرگسالان است و خواندن آن برای کودکان و نوجوانان کم سن توصیه نمیشود .